تنهایی های من

دل نوشته های من به پرنسس کوچولو

تنهایی های من

دل نوشته های من به پرنسس کوچولو

مهربون خانوم !!

سلام عشق من 


تو خیلی کنجکاو شدی عسلم و مدام به همه چی و همه جا نگاه می کنی و دقت می کنی ، حتا موقع شیر خوردنت ،  اگر کسی اطرافت صحبت کنه ، می می مامانتو رها می کنی و سرتو بر می گردونی و با کنجکاوی دقت می کنی که سر در بیاری که موضوع چیه ؟!  چشمای سیاه و براقت همه ش پر از سواله و خلاصه حسابی " فضول خانوم " شدی !!!


ولی می دونی که اون لقبی که روی هر بچه ای میذاری روی شکل گیری شخصیت خودش و همچنین شخصیت اجتماعیش تاثیر داره ، بنابراین بعد از یه شور و مشورت و ... بین من و مامانت ،    قراره که ما به جای " فضول خانوم " بهت بگیم " مهربون خانوم " :)

و وقتی می می رو ول می کنی که به اطراف نگاه کنی ما به هم میگیم : " پرنسا داره مهربونی می کنه "  یا " مهربون خانوم  "


تولد مامانی

سلام زیبا 


بهمن هم تموم شد ، امروز اول اسفنده و درست یه سال از اولین باری که جوونه رو دیدم می گذره ، یه کم امروز بی حالم ، دیشب خوب نخابیدم ، راستش دیشب آخر شب جوونه یه متن سرشار از سیاهی و بغض و بی احترامی گذاشت تو گروه که مخاطبش من بودم و من از خوندنش حالم گرفته شد و مامانت خیلی عصبانی شد !

دخترم 

همیشه یادت باشه که هیچ وقت اجازه ندی غرور و شخصیتت بازیچه ی دست آدما بشه ، اجازه ندی که دل پر مهرتو بشکونن و تازه مسخره ت هم بکنن ، همیشه قوی باش عزیزکم ! از هیچی هم نترس ، من کنارتم عشقم 

بگذریم ... تلخی ها رو بذاریم کنار عزیزکم ...

از تو بگم که زیباترین بهانه ی زندگی من شدی ، ولنتاینت مبارک دختر  به عنوان هدیه ی ولنتاین یه پیراهن سفید با قلبهای قرمز برات گرفتم که کلاه و شلوارک هم داره ، تو مثل فرشته ها زیبایی ، با هر لباسی و هر شکلی ، اونقدر بزرگ شدی که وقتی اسمتو صدا می زنیم به سمت صدا بر می گردی و می خندی ، بغل همه ی آشناها میری و می خندی ، بلند بلند می خندی دخترکم  ، سرتو بین شونه و گردنم مخفی می کنی و نفس های تند و هیجان زده ت به گردنم می خوره و غرق شادی میشم ،  گاهی میگی : اه اه اه و بعد خودت غرق خنده میشی !  چند روز پیش چند بار گفتی  بع بع و خودت کلی خندیدی  

تازگی شیره ی بادوم می خوری و از خوردنش استقبال می کنی ، لپ هات حسابی تپل شده و خودت یه فرشته ی کوچولوی تپل بلوری هستی با چشمای براق مشکی 

مامانت مثل فرشته ها مراقبته و خیلی در موردت وسواس به خرج میده ، امیدوارم یه روزی یه خاهر داشته باشی و بدونی که یکی  از بهترین حس های دنیا خاهر داشتنه ، و یکی از بهترین خاهرای دنیا مامان توعه  ،


عشق زیبای من !

 امروز تولد پنجاه و نه سالگی مامانی هستش و ما دیشب خونه شون جمع بودیم ، تم مهمونی قرمز بود و همه لباس قرمز پوشیده بودیم ، زدیم و رقصیدیم و شب قشنگی بود ، امیدوارم مامانی همیشه سالم باشه و همه مون زیر سایه ش باشیم ، خیلی دوستت دارم دختر