تنهایی های من

دل نوشته های من به پرنسس کوچولو

تنهایی های من

دل نوشته های من به پرنسس کوچولو

تولد مامانی

سلام زیبا 


بهمن هم تموم شد ، امروز اول اسفنده و درست یه سال از اولین باری که جوونه رو دیدم می گذره ، یه کم امروز بی حالم ، دیشب خوب نخابیدم ، راستش دیشب آخر شب جوونه یه متن سرشار از سیاهی و بغض و بی احترامی گذاشت تو گروه که مخاطبش من بودم و من از خوندنش حالم گرفته شد و مامانت خیلی عصبانی شد !

دخترم 

همیشه یادت باشه که هیچ وقت اجازه ندی غرور و شخصیتت بازیچه ی دست آدما بشه ، اجازه ندی که دل پر مهرتو بشکونن و تازه مسخره ت هم بکنن ، همیشه قوی باش عزیزکم ! از هیچی هم نترس ، من کنارتم عشقم 

بگذریم ... تلخی ها رو بذاریم کنار عزیزکم ...

از تو بگم که زیباترین بهانه ی زندگی من شدی ، ولنتاینت مبارک دختر  به عنوان هدیه ی ولنتاین یه پیراهن سفید با قلبهای قرمز برات گرفتم که کلاه و شلوارک هم داره ، تو مثل فرشته ها زیبایی ، با هر لباسی و هر شکلی ، اونقدر بزرگ شدی که وقتی اسمتو صدا می زنیم به سمت صدا بر می گردی و می خندی ، بغل همه ی آشناها میری و می خندی ، بلند بلند می خندی دخترکم  ، سرتو بین شونه و گردنم مخفی می کنی و نفس های تند و هیجان زده ت به گردنم می خوره و غرق شادی میشم ،  گاهی میگی : اه اه اه و بعد خودت غرق خنده میشی !  چند روز پیش چند بار گفتی  بع بع و خودت کلی خندیدی  

تازگی شیره ی بادوم می خوری و از خوردنش استقبال می کنی ، لپ هات حسابی تپل شده و خودت یه فرشته ی کوچولوی تپل بلوری هستی با چشمای براق مشکی 

مامانت مثل فرشته ها مراقبته و خیلی در موردت وسواس به خرج میده ، امیدوارم یه روزی یه خاهر داشته باشی و بدونی که یکی  از بهترین حس های دنیا خاهر داشتنه ، و یکی از بهترین خاهرای دنیا مامان توعه  ،


عشق زیبای من !

 امروز تولد پنجاه و نه سالگی مامانی هستش و ما دیشب خونه شون جمع بودیم ، تم مهمونی قرمز بود و همه لباس قرمز پوشیده بودیم ، زدیم و رقصیدیم و شب قشنگی بود ، امیدوارم مامانی همیشه سالم باشه و همه مون زیر سایه ش باشیم ، خیلی دوستت دارم دختر  

  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.