تنهایی های من

دل نوشته های من به پرنسس کوچولو

تنهایی های من

دل نوشته های من به پرنسس کوچولو

خوب باش دختر

وای پرنسا ! پرنسا ! پرنسا !

خوب باش دخترکم 

چرا خوب نیستی ؟

چرا اینقدر ظریف و شکننده ای ؟

تو الان سفری ‏ اولین سفر خارجی عمرت ‏ با مامان شیما و بابا حسام ‏ به قول خودت رفتی RUSIA

ولی از دیروز صبح اونجا تب کردی و داری بالا میاری ‏ ، ترسیدم دختر ‏، دیشب تا صبح نخابیدم ، تا صبح به خدا التماس کردم که خوب بشی ، ترسیدم تشنج کنی ، ترسیدم که بد باشی ، مامانت هم نخابیده بود و کنارت نشسته بود ، از صبح به هم ریختم ، نگرانتم دختر ، نگرانتم ، می ترسم برای تو و برای مامانت ، برای مامانت که اینقدر نگرانته و اینقدر وابسته ست و اینقدر همیشه نگرانه ، می ترسم یه روز من نباشم یا مامانی نباشه یا هر چی و مامانت تو اینهمه نگرانی هاش تنها بمونه .

قوی بزرگ شو عروسکم که دنیا ازت قوی بودن رو میخاد . قوی باش و ظرافت زیبای عروسکیت رو به رخ دنیا بکش

امروز از مسکو تو راه سنت پترزبورگی و من نگرانتم تا برسی و مامانت بگه خوبی


دوستت دارم عروسکم

منتظرتم که بیای  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.